به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم چهلم جمعی از شهدای ایرانی مدافع حرم که در جریان آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به فیض شهادت رسیدند برگزار شد.

در این مراسم که به همت خیزش مردمی "من یک زن انقلابی ام" و با همکاری بانوان مسجد حضرت ابالفضل واقع در شهرک غرب تهران برگزار شد، مادر و دو خواهر شهید مدافع حرم میثم نظری حضور یافتند و به بیان خاطراتی از شهید پرداختند.

خواهر شهید نظری گفت شهید میثم نظری متولد اسفند 1367 و فرزند آخر خانواده بود.

او سه سال تلاش کرد که به سوریه برود. پدر و مادر هم اجازه نمی دادند برود، در دل راضی بودند اما می خواستند ببینند چقدر مصر و سخت کوش است.

بالاخره موفق شد رضایت پدر و مادر را جلب کند و در 14 دی 94 از منزل رفت و در 21 دی به شهادت رسید. ما می دانستیم میثم شهید می شود اما نه به این زودی. میثم به من می گفت: شهدا زنده اند، من هر چه می خواهم از شهدا و امام رضا می گیرم تو هم همین کار را کن. قبل از سوریه 40 بار رفت جمکران و آمد. من به ایشان گفتم: تو از خدا چه می خواهی؟ ولی از جواب طفره رفت.

خواهر شهید میثم نظری ادامه داد: میثم روزهای نزدیک به اعزام برای رفتن خیلی بیقرار بود در خانه و نزدیک به تلفن مرتب قدم می زد و منتظر تماس برای اعزام بود. همرزمانش می گفتند خیلی شوخ طبع بود. شب قبل از عملیات آنقدر ما را خنداند که دلمان درد گرفته بود و گفتیم میثم بذار بخوابیم. می گفتند ما فکر نمی کردیم به این زودی شهید شود. با شهید مرتضی کریمی و دیگر همرزمانش بود. ظاهرا یک یا دو روز در محاصره بودند و بعد شهید شدند و پیکر مطهرشان دست تکفیری های احرار الشام مانده است. لباس هایش را دو هفته پیش برایمان آوردند.

خواهر شهید افزود: یکبار شهید میثم به من گفت: خواهر اگر این دعا را زیاد بخوانی بدنت بعد از شهادت بوی عطر می گیرد مثل شهید پلارک و اگر این دعا را بخوانی بعد از شهادت پیکرت بر نمی گردد و من حواسم نبود که او چه دعایی را می گوید.

این شهیدان همگی در غربت به شهادت رسیدند. یک غربت دیگر هم این است که به ما می گویند چقدر به شما پول می دهند؟ یا می گویند اگر فلان ارگان آمد فلان چیز را بگیرید. میثم خودش کار آزاد داشت و درآمدش هم خوب بود.

برای بچه های بی بضاعت هم کار می کرد. به ما می گفت میروم پایگاه ولی اصلا پایگاهی در کار نبود و ما بعد از شهادتش فهمیدیم 4 سال است که به آسایشگاه کودکان کم توان می رفته و دل بچه های آنجا را بدست می آورده یا کمک مالی می کرده. مدیر آن موسسه بعدا به ما گفت که شهید نظری هر کمکی از دستش بر می آمد برای این بچه ها می کرد. مثلا یکبار یکی از بچه ها ساعت 12 شب گفت من دلم می خواهد فوتبال بازی کنم. ما زنگ زدیم شهید نظری همان موقع خودش را رساند و با بچه ها بازی کرد.

خواهر شهید نظری افزود: اساس کار شهید میثم نماز اول وقت بود و توصیه اش به من همیشه این بود که چادرت همیشه سرت باشد.

در انتهای این مراسم مداح اهل بیت به ذکر مصیبت حضرت زهرا(س) پرداخت.

در حاشیه این مراسم عکس هایی از 55 شهیدی که چهلم شان برگزار شد نصب شده بود و میهمانان از این نمایشگاه دیدن کردند.